
دستگاه تنفسی
ناراحتی روانشناختی ممکن است به صورت تنفس غیر طبیعی خود را نشان دهد،مانند تاکیپنه در اختلالات اضطرابی یا تنفسهای توأم با آه در بیماران افسرده یا مضطرب. اختلالات تنفسی هم میتوانند آرامش روانی را بر هم زند،مانند احساس وحشتی که بیمار دچار آسم در حین انسداد شدید مجاری هوایی یا هیپوکسی بارز پیدا میکند.
2-26-1.آسم
یک بیماری مزمن و حملهای است که مشخصه آن باریک شدن گسترده درخت تراکئوبرونشیال میباشد. علائم آن شامل سرفه،خس خس،سفتی و فشار در سینه،تنگی نفس است. بروز علایم شبانه و وخیمتر شدن علایم در شبها شایع است. وجه مشخصه بیماران مبتلا به آسم این است که نیازهای وابستگی مفرطی دارند،ولی هیچ نوع شخصیت خاصی در آنها شناسایی نشده است؛با این حال تا 30% بیماران آسمی واجد ملاکهای اختلال پانیک یا بازار هراسی هستند. ترس از تنگی نفس میتواند مستقیماً حملات آسم را شروع کند،و سطوح بالای اضطراب با افزایش میزان بستری شدن و مرگ و میر مرتبط با آسم ارتباط دارد. وجود برخی صفات شخصیتی خاص در بیماران آسمی سبب میشود که میزان مصرف کورتیکواستروئیدها و متسعکنندههای برونش و نیز مدت بستری شدن آنها بیشتر از مقداری باشد که از بررسی عملکرد ریوی آنها انتظار میرود. این صفات عبارتند از ترس شدید،بیثباتی هیجانی،حساسیت به طرد،و عدم استقامت و پایداری در وضعیتهای دشوار.
اعضای خانواده بیماران مبتلا به آسم شدید معمولاً بیش از میزان قابل پیشبینی اختلال خلقی،اختلال استرس پس از سانحه،سوء مصرف مواد و اختلال شخصیت ضد اجتماعی مبتلا هستند. اینکه اختلالات مذکور چگونه در ایجاد یا تداوم آسم در یک بیمار خاص تأثیر میگذارند مشخص نیست. محیط خانوادگی و اجتماعی معمول میتواند با استعداد ژنتیکی ابتلا به آسم تعامل کرده و زمان بروز و شدت نمای بالینی بیمارری را تحت تأثیر قرار دهد. این تعامل بویژه در نوجوانان ممکن است بیسرو صدا و مخفیانه رخ دهد،چون نیاز نوجوانان به جدا شدن از خانواده از نظر هیجان،و ترس آنها از این جدایی،اغلب سبب درگیری در منازعاتی میشود که به رعایت رژیم دارویی و نیز سایر جنبههای مربوط به مراقبت مستمر و دقیق از خود ارتباط دارند.
مواجهه با استرس و بروز و تشدید بیماری آسم
تجربه استرس توسط مادر در دوران حاملگی میتواند روی رشد سلولهای عصبی مرکزی،ایمنی و دستگاه تنفسیتأثیر بگذارد. حقیقتاً جنین به محرکهای محیطی استرسزا بسیار حساس است. یک مطالعه اخیر روی انسانها نشان داد که استرسهای روانشناختی در دوره پریناتال میتواند تغییراتی را در هر دو حالت مادرزادی و سازگاری پاسخهای ایمنی که توسط رگهای خونی اندازهگیری میشود را ایجاد کند. (رایت[1] و همکاران،2010). علاوه بر این استرسهای روانشناختی که فرد در دوران حاملگی با آن مواجه میشود همچنین میتواند خطر مواجه شدن با افسردگی و آسم را در فرزندان افزایش دهد. مصرف سیگار توسط مادر در دوران حاملگی با افزایش خطر اختلالات روانی و آسم نشان داده میشود(لانگلی[2] و همکاران،2005؛ان جی[3] و همکاران،2007).
همچنین استرسهای بعد از تولد نیز نقش مهمی را در پیدایش آسم دارند. مواجهه با استرس در دوران کودکی با افزایش خطر تقویت آسم ارتباط دارد. (رایت و همکاران،2004)و این کاملاً شناخته شده است که تجربه استرس در دوران کودکی خطر انواع اختلالات روانتنی را افزایش میدهد. وابستههای استرس در بیماریزایی آسم و اختلالات روانشناختی صرفا به تجربه یا در نتیجه محیط فیزیکی مجاور کودک محدود نمیشود. مواجهه با استرس اغلب در بافتهای چندگانهای اتفاق میافتد که در آن فرد به مدت زمان طولانی با آن مواجه شده است. کودکانی که در شرایط فقر رشد میکنند نه تنها بیشتر خشم، جدایی و از هم پاشیدگی والدین را تجربه میکنند،بلکه والدینی مستبد و کم پاسخگو را نیز دارند. آنها همچنین با سطوح بالای آلودگی آب و هوا نیز مواجه میشوند. همچنین توجه ناکافی در مدارس و مراقبتهای روزمره از جمله عوامل خطرزا محسوب میشود. (35). همچنین شیوع آسم بطور معکوسی در ارتباط با حمایتهای اجتماعی نشان داده میشود. (ان جی و همکاران 2007). با توجه به شواهد موجود مطرح شده،پیشبینی این نتیجهگیری که استرسهای اوایل کودکی استعداد ژنتیکی بیماری آسم را به خوبی اختلالات روانشناختی راه اندازی میکند،دشوار نخواهد بود.
[1]Wright
[2]Langley
[3]Ng SP