مجموعه کامل فرهنگ لغت، اطلاحات و تمثیل های خودمونی قسمت هفتم
داغ دیدن-شاهد مرگ عزیزی شدن خشک-بدون انعطاف-بی عاطفه-خشن زنده بلا، مرده بلا-کسی که هم در زندگی و هم پس از مرگ موجب زنج و آزار مردم است از زبان افتادن-لال شدنآفتاب لب بام-پیری نزدیک به مرگ پیاله فروش-میخانه چی تنگ آفتاب-درست در لحظه ی طلوع خورشی آپارتی-زن بیحیا و بدزبان-سلیطه-پاچهورمالیده داربست-چوبی چند که معماران روی […]