تقریبا همه میدانیم که روحیه آدمها تاثیر مستقیمی روی رفتار اونا داره؛ از غذا خوردن گرفته تا برخورد با دوستان همه تعیینکننده رفتار آدمها و احساس همدلیشون نسبت به همه.
حال روحی یه نفر روی اندازه و اندازهی همدلی اون با بقیه اثر مستقیم داره.
یعنی وقتی یکی از عزیزان یا دوستان نزدیک خود رو میبینیم که غمگینه، مطمئنا ما هم غصه می خوریم. حتی در نتیجهی یه تحقیق علمی که سال ۲۰۱۷ انجام شده بود مشخص شد که حال بد آدمها حتی از راه شبکههای اجتماعی هم سرایت میکنه.
در واقع باید گفت احساسات هر فرد با در نظر گرفتن چیزی که بر بقیه میگذره، میتونه عکس العمل مغز رو عوض کنه. این موضوع وقتی که حالمون خوش نیس بیشتر کرد داره و بیشتر زندگی اجتماعیمون رو متأثر میکنه.
در رمان معروف «ماجرای یه خدمتکار»، نوشتهی مارگارت اتوود، شخصیت اول داستان زنیه به نام آفِرد که زندگی بسیار تلخ و ناگواری داره.
بیشتر خوانندههای این کتاب با دردها و مشکلات آفرد درد کشیدهان و گریه کردهان. وقتی روایت کتک خوردن اونو میخوانیم، انگار ما رو میزنند. یا وقتی ناعادلانه به زندان میافتد، انگار ما رو نگه داشتهان.
یکی از دلایلی که بیشتر مردم با مشکلات آفرد همدلی میکنن اینه که میدانیم همه ماجراهای کتاب برگرفته از واقعیت زندگی بشره. اتوود در مصاحبه با نیویورک تایمز در مورد واقعی بودن اثرش میگوید: «میخواستم اگه باغی که خلق میکنم خیالیه، دستکم قورباغههاش واقعی باشه.»
ما هم خیلی راحت می تونیم خودمون رو جای آفرد بذاریم و با اون همدلی کنیم.
این در نتیجه توانایی شریک شدن آدمی در احساسات بقیه صورت میگیرد. واقعا، وقتی ما درد کسی دیگه رو میبینیم، نواحی مربوط به درد در مغزمون فعال میشه.
پر روشنه که حالت روحی ما روی چگونگی رفتارمون اثر مستقیم داره.
در واقع احساسات ما انقدر قوی و اثرگذاره که حال روحی خوب، میتونه اندازه درد رو کم کنه.
به همین ترتیب حال بد هم اثر منفی داره و حس درد رو شدید شدن میکنه.
حال بد روی مغز اثر منفی داره و حس درد رو شدید شدن میکنه.
از همه بدتر، براساس یه تحقیق علمی که نتیجه اون در دسامبر سال ۲۰۱۷ تو یه نشریه تخصصی منتشر شد، وقتی حالمون بده ظرفیت داخلیمون واسه عکس العمل نشون دادن به رنج بقیه کمتر میشه.
واقعا، روحیه بد، حس همدلیمون رو ضعیف میکنه.
امیلی کیائو-تاسریت و همکارانش در دانشگاه ژنو هم جهت با اینکه بفهمن چیجوری احساسات ما روی عکس العملهامون به رنج بقیه اثر میگذارد، آزمایشاتی رو انجام دادن.
بدنبال این تحقیق، اونا به پای داوطلبان وسیلهای وصل کردن که پاشون رو داغ میکرد. همزمان با اسکن کردن مغزشون، صحنههایی از فیلمهایی با حالوهوای خوب یا بد نشونشون میدادن، همینطور تیکه فیلمهایی که رنج و درد کشیدن بقیه رو نشون میداد.
هدف از این کار این بود که فهمیده باشن داوطلب نسبت به کسی که رنج میبرد یا درد میکشد همدلی داره یا خیر!
نتیجه آزمایش این بود که کسایی که فیلمی با بار منفی تماشا کرده بودن و بعد فیلم درد کشیدن کسی رو میدیدن، مغزشون کمتر به درد عکس العمل نشون میداد.
کیائو-تاسریت از این آزمایش اینجور نتیجه گرفت: «حسهای منفی میتونه حساسیت مغز به رنج بقیه رو کم کنه.» هم اینکه، احساسات ما میتونه «حالت مغز»مون رو عوض کنه، و این باعث میشه نگاهمون و حس همدلیمون به دیگری عوض شه.
رمان معروف «ماجرای یه خدمتکار»، نوشتهی مارگارت اتوود، پر از صحنههای درناک و غمافزاست.
براساس آزمایش دیگری که همین گروه تحقیقاتی صورت دادن مشخص شد وقتی کسی تصاویر منفی دیده باشه، چهرههای خنثی که حسی نشون نمیبدن رو هم منفی و مشکی میبیند.
نتیجه این تحقیق رو بهوضوح میتوان در زندگی واقعی آدمها دید. مثلا تصور کنین فردی مثل یه رئیس یا مدیر یه شرکت وقتی در زندگی شخصیاش در برابر چیزی منفی بوده باشه – حتی در حد یه فیلم ناراحتکننده – ممکنه نسبت به درد همکارش کمتر حساس باشه، یا حتی به اون نگاه منفی داشته باشه.
احساسات منفی، باعث میشن تا حساسیت ما نسبت به احوالات بقیه کم شه.
این از دست دادن همدلی عاقبتای منفی دیگری هم بدنبال داره.
بعضی تحقیقات نشون میدهد که وقتی همدلی کمتره، کمک به خیریهها هم کم میشه. یا مثلا اسکن مغز نشون میدهد نسبت به کسایی که در دایره آدمهای نزدیکمون نیستن، مثلا همتیمیها تو یه باشگاه ورزشی، همدلی کمتری داریم.
اما به چه دلیل احساسات منفی همدلی رو کم میکنه؟
ممکنه به خاطر یه جور همدلی به نام «رنج همدلانه» باشه که شاید بشه اونو «مشکل همدلی» هم نامید. اولگا کلیمکی از دانشگاه ژنو میگوید مشکل همدلی در واقع حسیه که باعث میشه وقتی میببینن اتفاق بدی واسه کسی افتاده، به جای همدلی کردن با اون شخص خودتون رو عقب بکشین تا احساسات منفی اون به شما منتقل نشه. اینطوری خودتون رو از غم محفوظ نگه داشتهاید.
این پدیده میتونه به صورت طبیعی مهربانی آدمها رو کم کنه.
نکته دیگه اینه که موقعیتهایی که احساس منفی در ما برمیانگیزد، ممکنه باعث شه بیشتر به خودمون و مسایل خودمون فکر کنیم.
کیائو-تاسریت در این رابطه گفته: «بیماران دپرس و مضطرب که احساسات منفی زیادی دارن، ممکنه فقط به مشکلات خودشون فکر کنن و در نتیجه اینم منزوی میشن.»
بسیار طبیعیه که با بازنده احساس همدلی داشته باشیم.
تحقیق دیگری که در سال ۲۰۱۶ به وسیله دکتر کلیمکی و همکارانش انجام شده بود، نشون میداد رنج همدلانه میتونه به افزایش خشونت برسه.
در این آزمایش علمی، شرکتکنندگان رو در موقعیتهای ناعادلانه قرار میدادن. بعد به اونا فرصت میدادن طرف دیگه رو ببخشند یا مجازات کنن. البته، قبل از آزمایش از شرکتکنندگان آزمون شخصیتی گرفته میشد. نتیجه این بود، کسایی که ذاتا مهربونتر و دلرحمتر بودن، بعد از موقعیت ناعادلانه، کمتر رفتار توهینآمیز و تحقیرکننده از خود نشون میدادن.
دکتر کلیمکی عقیده داره که: «میشه رفتار با مهربونیتر رو آموخت. احساس همدلی و محبت رو میشه یاد داد و باید قبول کرد که عکس العملهای احساسی ما به بقیه تغییرناپذیر نیستن.»
پس، دفعه بعد که حال خوشی نداشتید و احساسات منفی در ذهنتون چنبره زده بودن، به این فکر کنین که این احساسات تا چه حد میتونن روی رابطههای اجتماعی شما با بقیه تاثیر بد داشته باشن.
هرچه مثبتتر فکر کنیم، توجهمون به بقیه هم بیشتر میشه. اینطوری میتوان در مواجه با رنج دیگری، احساس همدلی بیشتری داشت. توجه بیشتر به احوالات بقیه روابط اجتماعی رو بهبود میبخشه که از عوامل اصلی رضایته.